بسم الله الرحمن الرحیم
این بار امده ام .
اما حالا مادرم.
در باغ زندگیمان حالا نوگل شادابی داریم که در پس طوفانهای حوادث پر معنای این سالهای زندگی هدیه گرفته ایم.
روزهایی که تازه غنچه ای شکننده بود و چندین ماه مراقبت مطلق از ان.
روزهای سخت دوری از نو گلم در ابتدا و حالا نشاطی وصف ناشدنی در نگاهش که روز به روز بر ان افزوده می شود و من و پدرش سرشار از حضورش در کنارمان.
خدای من
خدای خوب و مهربان من
حافظمان باش.
نویسنده : باغبان » ساعت 7:15 عصر روز یکشنبه 89 مهر 25